کد مطلب:315258 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:194

شفای چهره دگرگون
خدمت گرامی دانشمند محترم حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای ربانی خلخالی دامت توفیقاته.

این جانب حیدر قنبری مؤلف سری كتابهای «داستان های شگفت انگیز» ضمن تقدیر و تشكر از زحمات طاقت فرسای شما در تألیف چندین جلد از خاطرات مردم در كرامات و معجزات قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام و استفاده شایان حقیر از تألیفات حضرت عالی، با توجه به این كه كرامتی از حضرت عباس علیه السلام در رابطه با شفای مادر مریض خویش قبلا تقدیم شما كرده بودم، كرامت جدیدی را نیز كه پس از آن اتفاق افتاده، خدمت شما تقدیم می كنم، تا در جلد پنجم این دائره المعارف بزرگ به چاپ رسد.

تفصیل قضیه از این قرار است كه:

فرزند یكی از روحانیون پاكستانی مقیم حوزه علمیه قم به نام سید علی حسینی برای فوتسال در یك سالن دعوت می شود كه در حین بازی دروازه ی بازی به روی او سقوط می كند و میله دروازه دقیقا روی بینی و چشم های او می افتد كه بر اثر شدت حادثه و سنگینی دروازه، بینی او كاملا با صورتش مساوی



[ صفحه 511]



می شود و چشم راستش از وسط شكافته می شود و چشم چپش هم از حدقه درمی آید و بر روی صورتش آویزان می شود. حتی آب ها و مایعات اطراف چشم چپش هم بر روی صورتش می ریزد و استخوان های صورت و فك و اطراف چشم ها كاملا خرد می شود كه وی را به بیمارستان كامكار منتقل می كند. اما دكترهای آنجا پس از یكی دو روز اعلام می كنند كه كار ما نیست به تهران ببرید.

پدر نامبرده آقای سید شجاع الدین حسینی - كه از علمای بزرگ پاكستان می باشد - به وسیله فرزند آیت الله بنی فضل، او را به بیمارستان خاتم الأنبیای تهران منتقل می كنند. اما در آنجا نیز چندین دكتر متخصص پس از معاینات مكرر جواب مأیوسانه می دهند. مخصوصا كه در این مدت نطق وی نیز بسته شده بود و به هیچ وجه قادر به تكلم نبوده و مرتب به گلوی خویش اشاره می كرده است.

من پس از شنیدن این قضیه به پدر نامبرده - كه از دوستان قدیمی و همسایگان ما بود - عرض كردم: شما برای شفای فرزندت به باب الحوائج حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام متوسل شوید و چیزی هم نذر آن حضرت بنمایید - ان شاء الله - شفا پیدا خواهد كرد.

او گفت: من به مادرمان حضرت زهرای مرضیه علیهاالسلام متوسل شده ام، به حضرت عباس علیه السلام هم متوسل می شوم.

در دلش نیت می كند كه اگر پسرش شفا پیدا كند با هم به پابوس حضرت عباس علیه السلام به كربلا روند و دو تا گوسفند هم نذر می كند.

دكترهای بیمارستان خاتم الأنبیاء پس از معاینات مجدد می گویند: ما می خواهیم صورت و چشم راست او را عمل كنیم كه پس از چندین عمل استخوان های خرد شده ی صورت و بینی را كنار هم می چینند و چشم راستش را هم كه از وسط شكافته شده بود، عمل می كنند و اعلام می نمایند: بحمدالله این قسمت ها اصلاح شد.



[ صفحه 512]



سپس چشم چپ او را از صورتش جمع می كنند و در داخل حدقه قرار می دهند و عمل می نمایند و با این كه قبل از توسل چشم چپ او را به وسیله لامپ 100 مورد آزمایش قرار داده بودند، نتوانسته بود تشخیص دهد. اما پس از عمل حتی انگشتان دكتر را هم تشخیص می دهد و بحمدالله رو به بهبود است.

از طرفی در طول این مدت قادر به تكلم نبوده و خوف آن می رفته كه نطقش را از دست داده باشد. اما او را به حمام می برند كه در حمام پرستار می بیند او حرف زد، فوری به دكترها خبر می دهد كه همگی می آیند، می بینند به راحتی حرف می زند.

بنده خودم به عیادتش رفتم و از نزدیك وی را دیدم و با او حرف زدم، بحمدالله كاملا حالش خوب بود، حتی بینی اش هم به حالت اول برگشته و استخوان های صورتش صحیح و سالم بود و چشم راستش كاملا می دید، تنها چشم چپش را بسته بودند كه امید است - ان شاء الله - آن نیز شفای كامل پیدا كند و بهبود یابد.